مشا

.: تفکر آن هنگام که می روم :.

مشا

.: تفکر آن هنگام که می روم :.

تشکر می کنم!

وحید نصیری کیا | سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۳۶ ب.ظ | ۲ نظر

درباره شبکه مردمی کتاب چند وقت پیش نوشتم! گرچه به نظرم زود بود ولی همراهی چند نفر از دوستان شگفت زده ام کرد!
قبل از آنکه یادداشتی تفصیلی تر بنویسم و پیشنهاداتم درباره این شبکه را بنویسم
فعلا از دوستانم:
آقای صاد که گفته درباره کتاب قبلا هم نوشته و می نویسد و دوستانی هم دعوت کرده است!
آقای مهدی الف که سابقه خوبی دارند و خیلی خوشحال می شیم با هم کار کنیم
آقای پرهنگ
دوست عزیز آقای راغب که متاسفانه از نزدیک نمی شناسمشان!
تشکر می کنم و بازهم نظرم این است که تلاش کنیم تا تعداد بیشتری را وارد این حلقه کنیم! درست است که کتاب خوان ها کم هستند ولی خیلی از کتاب خوان ها دست به قلم هستند ولی از کتاب هایی که می خوانند کمتر می نویسند به نظرم باید این را بصورت یک دغدغه و یک کار خوب فراگیر کنیم. این هم خودش نوعی امر به معروف است نیست؟ همه چیز که حجاب نیست! این هم هست.

از رفقا اگر کسی از قلم افتاده بگه اضافه کنیم! فعلا که گویا 5 نفریم!

  • وحید نصیری کیا

اصلا چه معنی می دهد؟!

وحید نصیری کیا | سه شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۱۵ ب.ظ | ۰ نظر

مارکزاصلاً چه معنی می دهد یک نویسنده خارجی بمیرد و عکسش نصف صفحه اول روزنامه ها را بگیرد؟!
خلق الله هم هی مطلب بنویسند که مثلا فلان کتابش را خوانده اند یا نه؟ پز روشنفکری بدهند یا ندهند!
حالا طرف چه کتابی نوشته؟ خاطرات یک پیرمرد که سن خرخوان را دارد و بازهم دنبال کثافت کاری های خود و فاحشه گری است!
آقا گند بزنند به این روزنامه ها...یک فاحشه نویس به درک رفته چه می کنند!
حالا آن آقای نامحترم دیکتاتور و منحرف گفته است که درباره فلان کتابش را "درونمایه آن را برگردانی واقعی از سرگذشت خود و همفکران خود دانست." گفته که گفته!
یه چیزی بگما :)

*مخصوصا اسم کتاب های به درک رفته را ذکر نکردم.

  • وحید نصیری کیا

یک پیشنهاد برای «روزِ زَن»؛ خواه پند گیر خواه به من چه؟

وحید نصیری کیا | جمعه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۴۹ ب.ظ | ۴ نظر

-یا چگونه کتاب هدیه بدهیم؟!-

اشاره: چند وقتی بود که می خواستم مختصری بنویسم درباره «آداب هدیه دادن کتاب» که این یادداشت حسام الدین مطهری را دیدم و تصمیم گرفتم با تغییراتی از خودم و بومی سازی کردنش برای روز زن اینجا منتشر کنم. البته خیلی هم محصور برای این روز نیست. کلی است.

این یک پیشنهاد است به شما! شما که یا پول دارید یا ندارید! برای هدیه روز زن، مادر یا همسرتان فکری کرده اید؟

قطعاً هدیه دادن محبت را بین طرفین زیاد می کند، من نمی‏گویم کتاب بهترین هدیه است ولی می تواند که «بهترین هدیه» باشد! و باز هم نه چون کتاب می فروشم! برای حرفم دلایلی دارم که می گویم، اولاً هدیه کتاب-اگر به شرایطش توجه شود- یک هدیه غیرمادی است و با فکر و روح انسان سرکار دارد پس شما یک کادوی انسانی به طرف مقابل داده اید-نه لباسی که کهنه می شود، نه گلی که پژمرده می شود و ... والبته همه اینها هم خوب هست! یعنی یک «احساس خوب» که از مطالعه به طرف مقابل دست می دهد که باعث  و بانی‏اش کتاب اهدایی شما بوده جنس‏اش با احساس های خوب دیگر خیلی متفاوت خواهد بود.
ویژگی بعد ماندگاری هدیه شماست که بعداً هم می تواند در جاهای دیگری استفاده شود. این‏ها دو دلیل ساده بودند می تواند دلایل دیگری هم باشد به‏تر از این‏ها.

هر کاری آداب دارد، و اگر بخواهیم کاری را درست انجام دهیم باید با آداب‏اش و درست انجام دهیم. در همین بحث هدیه دادن کتاب نکاتی به ذهنم رسید که گفتنش خالی از لطف نیست.

  • وحید نصیری کیا

هری پاتر ایرانی

وحید نصیری کیا | پنجشنبه, ۲۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۳۸ ق.ظ | ۱ نظر

میرانا و هفت جن بدبخت-هری پاتر ایرانیکتاب خواری2-معرفی کتاب «میرانا و هفت جن بدبخت» نوشته امیدکوره چی
*وحید نصیری کیا

اشاره: این معرفی کتاب در اینجا و اینجا کار منتشر شده، قبل از اینجا.
«استاد بادی به غبغب انداخت و گفت: همه تمرکز کنین! می‏خوایم وصل بشیم! همه خودشونو بِدن به من! خودشونو بِدن به من!
ناگهان جمعیت نشسته روی صندلی ها از جا بلند شدند و دست‏ های هم را گرفتند، چشم‏ ها یشان را بستند و صدا توی سینه‏ ها خفه شد، استاد سفیدپوش دست‏ هایش را برد بالا و گفت: ما را فراگیر ای خالق جهان! ما را فراگیر!
هنوز جمله استاد تمام نشده بود که چند توله جن بدبخت که هنوز بالغ نشده بودند از دیوارهای اتاق بیرون آمدند و پریدند وسط جمعیت، قیافه توله جن‏ ها قبل از بلوغ بدجوری حال به هم‏ زن است…»

فکر نکنید می‏ خواهم یک کتاب زرد معرفی کنم. چند خط بالا از کتاب «میرانا و هفت جن بدبخت» نوشته امید کوره چی است که به تازگی وارد بازار کتاب شده است. «میرانا» داستان کسی است که در جست‏وجوی کسب قدرت از راه‏های ماورایی است، او پس از مدت‏ها کوشش به بهانه دست یافتن به راز ساختن «زجاج» به شاگردی درویشی می رود که می خواهد با متحد کردن ۷ طایفه جنیان و تسخیر آنها انسان‏ها را نابود کند. پس از مدتی درویش بر خلاف همیشه به شاگردش دستور می‏دهد تا زنی را برای او به خانقاه بیاورد و برای این کار هم از هیچ جنی کمک نگیرد و این آغاز ماجراست.

  • وحید نصیری کیا

یاد جهاد، یاد جهادی

وحید نصیری کیا | چهارشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۰۶ ق.ظ | ۱ نظر

بیداری 5 و 30
دیر رسیدن به سرویس
استراحت صبحگاهی-امتحان-تمام کردن رمان «دوازدهم»-جاماندن از سرویس-ناهار اجباری-رفتن به متروی شاهد با آقای شفیق
پیاده روی در باران-جلسه با آقای خیزش نو-رفتن به کیهان-انتخاب کتاب و تهیه لیست و نماز-دو جلسه سرپایی درباره امر به معروف در مغازه و راه اندازی سایت-
بارکشی سه نایلون بزرگ کتاب تا میدان امام حسین-خرید کتاب های علامه عسگری بعد از 20 دقیقه معطلی و انتقال به منزل
دوش-نماز-شام
یک ساعت و نیم جلسه: آموزش ترجمه قرآن و تاریخ(نقش ایمه در احیای دین)
و ...


روزی سخت ... یک روز کش دار
اما پر تلاش  و پرامید
از آن روزهایی که گاهی فکر می کنی چند روز بوده اند...
و من روزهای نزدیک «مسافرت جهادی» را یاد می کنم...
یاد بادا یاد باد....

  • وحید نصیری کیا

سیاهی لشکر دولت یازدهم نشویم!

وحید نصیری کیا | دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۱۱ ب.ظ | ۱ نظر

اشاره: دو نوشته آقایان اللهیاری و جوشقان نژاد محرک نوشته زیر بود.

این چند روز نام نویسی و عدم نام نویسی یارانه شده است نقل محافل، اینکه یارانه ثبت نام کنم یا نه و ...
من ثبت نام کردم و خودم را هم مستحق می دانم نه یک «سائل متقاضی»، دلایلم را می نویسم که بعدا هم بتوانم به موقع از آنها استفاده کنم:
1. من دولت را صادق نمی دانم پس لزومی برای کمک به او نمی دانم.
- این دولت یک دولت اشرافی است هم در عمل و هم در عقیده! وقتی آقای روحانی خودش بهمن ماه از یارانه انصراف می دهد نمی تواند از مردم انتظار داشته باشد که حالا که دولت او بر سرکار است از گرفتن یارانه انصراف دهند!
چرا دولت روحانی تصمیم نمی گیرد یارانه های گرفته از دولت احمدی نژاد را پس بدهد؟ یا مثلاً یک یارانه از حقوق ملیونی خود به خزانه واریز نمی کند و ...
-دولت روحانی یک دولت فریبکار است. در همین قضیه ثبت نام یارانه ها چند دروغ مختلف به مردم گفته است. کنترل حساب ها، تشخیص واقعی میزان هزینه هر خانواده و ... .علاوه بر اینکه در ثبت نام یارانه ها دولت کرامت نفس مردم را نادیده گرفت.
دولت به دروغ دارد می گوید مشکل های مختلف را می تواند با یارانه حل کند از تورم تا آلودگی هوا و ... .
اینها و خیلی موراد دیگر همه دروغ هایی است که انسان عاقل اعتماد نمی کند بخشی از حق خود را به او بسپرد.
2. چرا دولت از خودش شروع نمی کند؟!
وقتی دولت خرج های میلیاردی در زمینه هایی که هیچ فایده ای ندارد می کند چرا من باید از یارانه چهل و چند هزار تومانی ام انصراف بدهم. هر وقت آنها برطرف شد چشم ما هم انصراف می دهیم.
3. دولت همه چیز که به خودش مربوط است 25-50 درصد گران کرده است و عملاً این یارانه صرفاً بخشی از دزدی و برداشت دولت از جیب ما را جبران خواهد کرد. پس دولتی که مراعات مردمش را نمی کند نباید انتظار داشته باشد مردم مراعتش را بکنند!
4. انصراف از یارانه تایید ضمنی بسیاری از کارهای دولت است و مطمئنا از تعداد کسانی که از یارانه انصراف داده اند استفاده تبلیغاتی برای جریان سیاسی خودش خواهد کرد. پس لزومی نمی بینم دولت را در این زمینه تایید کنم و سیاهی لشکرش بشوم.

همه اینها شاید به تنهایی دلیلی برای ثبت نام نباشد ولی در مجموع برای من دلیلی می شود برای ثبت نام کردن.
این جور حرف های کلی کمک به نظام اسلامی و ... را هم درست نمی دانم. تا وقتی نظامی خودش درست مدیریت نمی کند دلیلی برای کمک به او وجود ندارد.

شاید بعدا از یارانه انصراف دادیم خدا را چه دیدی؟!

  • وحید نصیری کیا

شبکه مردمی کتاب

وحید نصیری کیا | يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۵۰ ق.ظ | ۶ نظر

سلام
شاید زود باشد چنین مطلبی اینجا نوشتن
ولی ذوق دیدن چند مطلب در شبکه رازدل درباره چند کتاب این حس را در من به وجود آورد که این حرف را الان بگویم
اصل حرف این است که:
همه ما در زمینه های مختلف کتاب هایی می خوانیم-علی القاعده
بیایید با هم قرار بزاریم درباره هر کتابی که می خوانیم یا لااقل یکی شان در هفته مطلبی بنویسیم
له یا علیه اش، چند کلمه درباره جذابیتش برای ما که شاید برای دیگری هم خوب باشد بداند و شاید به همین واسطه برود بخواند
بیایید این قرار را کمی محکم کنیم
اگر احساس کودکی نمی کنید و یا نه با کودک درون مان بیایید در این کار خوب با هم مسابقه بگذاریم و ببینیم تا آخر پاییز هر کس چند کتاب خوانده و چند کتاب معرفی کرده است!

اینجا یا هرجای دیگری که شما می فرمایید، بشود محل اعلامیه دادن درباره پیوستن به این کار خوب!
حتی اگر سه نفر هم شدیم بد نیست
بیایید در این سال یک کار فرهنگی جمع و جور ولی قطعاً خوب انجام دهیم
من از آقای صاد دعوت می کنم،
من از آقای بدایه دعوت می کنم،
از آقای باغچه کاغذی دعوت می کنم،
آقای قاصدک که نمیشناسمش!
آقای راغب
و کسان نیک دیگری که شما می شناسید اگر اهل صفا هستید بسم الله!

  • وحید نصیری کیا

امسال، سال خوبی است؟

وحید نصیری کیا | دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۱۸ ب.ظ | ۲ نظر

نمی دانم چرا احساس عجیبی دارم که قرار است امسال کارهای خوب و بزرگی کنم، البته بزرگ که می گویم منظورم خیلی بزرگ نیست!چند قلمش که که گفتنی است مثلاً:
1. مطالعه صد کتاب، نوشتن معرفی و نقد درباره آنها
2. نوشتن 50 یادداشت درباره کتاب و کتابخوانی
3. راه انداختن درست و درمان سایت کتاب مان
4. نوشتن 4 کتاب کوچک حداقل

در زمینه درسی:
5.مطالعه جدی تر دروس
6. نوشتن دو مقاله برای جشنواره علامه حلی

و بعد هم کمی وبلاگ نویسی جدی تر و البته مداوم تر.
هفتم کمی حفظ کردن قرآن و تلاش برای عبادتی بیشتر با توکل بر خدا.

و چند کار خانوادگی که چندان گفتنی نیست البته.
من الله توفیق.

این ها را می نویسم که اگر سال بعد را دیدم اینها را بخوانم که شاید افسوس بخورم و شاید هم نه!

  • وحید نصیری کیا

آداب وصل

وحید نصیری کیا | چهارشنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۲۷ ب.ظ | ۰ نظر

کتاب خواری1- نگاهی به کتاب آداب المریدین

این روزها سخن پیرامون سبک زندگی چه از نوع ایرانی-اسلامی اش و چه از نوع فرنگی اش بسیار است. مقاله و کتاب و همایش های مختلف هم در این باره کم نیستند. اما به لحاظ عملی چه گام هایی می توان برداشت.

اسلام به واسطه پیامبر(ص) با آموزه هایش سبک زندگی جدیدی بنیان نهاد که با سرعت زیادی در سرزمین‌های مختلف همه‌گیر شد. مهم ترین بخش سبک زندگی اسلامی-و البته هر سبک زندگی دیگری- نوع نگاه به جهان و رابطه انسان با خداست. رابطه ای که نباید در حد یک اندیشه بماند، باید در جای جای زندگی حضور داشته باشد و روابط مختلف انسان را شکل دهد. این ارتباط علاوه بر ایجاد نظام عملی برای فرد یک بخش مستقیم و بی واسطه هم دارد، و آن دعا و نیایش عبد با معبود است.

آنچه ما باید در تقابل سبک زندگی غربی و ایرانی-اسلامی، و در جهت توفق سبک زندگی اسلامی دنبال کنیم پررنگ کردن آن شالوده اصلی نظام جهان نگری اسلامی است که همان ارتباط با خداست. این راه کارها باید عملیاتی و قابل اجرا برای عموم مردم باشد. بازگرداندن روح و معرفت دعا در میان مردمان همواره از سوی بزرگان و علمای ربانی دنبال شده است. اما همواره علمای ربانی در دسترس ما نیستند. کتاب «آداب المریدین» با ویژگی های خاص خود دریچه ای است از عالَم دعا برای عامه مردم گشوده است.

آداب المریدین

کتابی که شبیه هست اما شبیه نیست!

«آداب المریدین» در ظاهر شبیه کتاب های منتخب ادعیه است، اما برخی ظرافت ها در تهیه و تولیدش آن را خاص کرده است. این کتاب برگرفته از کتاب مفتاح الفلاح شیخ بهائی است که به آداب روزانه می پردازد در کنار برخی از اعمال هفته، ماه و سال. اعمال نیمه شب تا هنگام طلوع فجر، آداب و تعقیبات نماز صبح، اعمال مشترک صبح و شام، آداب نماز ظهر و عصر، اعمال خاص هنگام غروب و طلوع، آداب هنگام خواب و گزیده اعمال هفته و ماه و سال، فصل های هفتگانه این کتاب است.

اما ویژگی های خاص این کتاب: 

  • وحید نصیری کیا

بر سر سفره قاجارها!

وحید نصیری کیا | دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۲۸ ب.ظ | ۳ نظر

آفتاب که بالا می کشد بوی پشکل تازه خیز برمی دارد و خود را درون اتاق می کشد، البته وقتی پنجره ها باز باشد. هوای تازه هم جان آدم را سرکیف می آورد. صدای خروسی که معلوم نیست چرا بی موقع می خواد با صدای گاه و بی گاه گوسفندان قاطی می شود و در کنار آن بوی خوش «طبیعت» را بیاد می آورد. شاید هیچ صدای دیگری نباشد به جز صدای خنده چند نفر از بچه ها که به خاطر نازکی دیوارها خیلی راحت عبور می کند و می آید اینطرف. دیگر هیچ چیز نیست. صدای چند گنجشک هم می آید که انگار همین نزدیکی هستند. نمی خواهم یک روز در مسافرت جهادی را توصیف کنم، گرچه در روز چندین بار به آن حال و هوا می روم. وقتی بچه ها رفته اند و می روی یک گوشه ای تا نیمه های روز می خوابی، چون احتمالا مسئول مسافرت یا معاونی و باید از این موقعیت به دست آمده استفاده کنی.

گوسفندان ساکن در حوزه ما!
این ها حال و هوای حوزه جدید ماست در «ده پلایین»! کمی که از تهران فاصله می گیری و نزدیک می شوی به حرم امامزاده روح الله تابلویی می بینی که نوشته است «منطقه سیاحتی-زیارتی پلایین»! بعد از ورودی به بزرگراه با احتیاط کامل و کاملاً برعکس وارد می شوی. دو تابلوی دیگر هم وجود دارد: «روستای پلایین» و «ثلث اموال حضرت علیا». بعد از یک ساختمان که بیشتر شبیه یک پادگان متروک است زمین های کشاورزی است تا امامزاده علی اکبر. بعد هم می رسی به چند دامداری و کشتارگاه و روبرویش محوطه محصوری با چند سوله در کنار دهداری که سردرش زده «مدرسه علمیه مشکوة». همان جایی که هفت نشده از در بازش با یک ون سبز وارد می شویم و تا ساعت پنج ونیم عصر که از آن خارج می شویم.
بازهم خدا رحمت کند این قاجارها را، که در این چند سالی که طلبه بوده ایم بیشتر از آنکه جمهوری اسلامی برایمان کاری کرده باشد از خیرات آنها بهره برده ایم. قاجارهای وطن فروش هر کاری می کردند لااقل دو ریال معماری شهری سرشان می شد و حوزه علمیه را در کنار مسجد و بازار می ساختند تا ارتباط دین و دنیای مردم و عالم و بازاری درست شکل می گرفت. کاسبش هم مکاسب خوانده می شد و طلبه اش کمی هم در حال و هوای مردم کوچه و بازار تنفس می کرد و غرق نمی شد در استدلالات شیخ بر تفاوت خیارات و جایز بودن در معاطاتی که قصد به التملیک. بگذریم که همان بنای قدیم را «جمهوری اسلامی» خراب کرد و واگذار کرد به بازاریان طلافروش و یک حوزه فانتیزی هم برای خالی نبودن عریضه ساخت که شاید آن هم به زودی به چیز دیگری بدل شود.
حالا جمهوری اسلامی که گلِ زمین هایش در تهران برای دانشگاه های غرب زده تقریبا به درد نخور است حوزه علمیه تحولی منتسب به شخص اول مملکت را شوت می کند به حاشیه تهران که شاید که چه بشود؟! که شاید در صد سال آینده بشود پارک علوم انسانی اسلامی مثلا؟! جالب این جاست که بازهم پای قاجار در میان است و زن جناب مظفرالدین شاه ثلث اموالش را وقف کرده تا صرف علوم دینی بشود، جزاک الله خیرا، احسنت!
من این را نمود حقیقی جایگاه حوزه علمیه در نظام تفکری حاضر می بینم که گاه حوزه کنار می رود و گاه او را کناری می اندازند. گیرم که اصلا چند هزار هکتار زمین هم داشته باشد.

  • وحید نصیری کیا