مشا

.: تفکر آن هنگام که می روم :.

مشا

.: تفکر آن هنگام که می روم :.

بر سر سفره قاجارها!

وحید نصیری کیا | دوشنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۲۸ ب.ظ | ۳ نظر

آفتاب که بالا می کشد بوی پشکل تازه خیز برمی دارد و خود را درون اتاق می کشد، البته وقتی پنجره ها باز باشد. هوای تازه هم جان آدم را سرکیف می آورد. صدای خروسی که معلوم نیست چرا بی موقع می خواد با صدای گاه و بی گاه گوسفندان قاطی می شود و در کنار آن بوی خوش «طبیعت» را بیاد می آورد. شاید هیچ صدای دیگری نباشد به جز صدای خنده چند نفر از بچه ها که به خاطر نازکی دیوارها خیلی راحت عبور می کند و می آید اینطرف. دیگر هیچ چیز نیست. صدای چند گنجشک هم می آید که انگار همین نزدیکی هستند. نمی خواهم یک روز در مسافرت جهادی را توصیف کنم، گرچه در روز چندین بار به آن حال و هوا می روم. وقتی بچه ها رفته اند و می روی یک گوشه ای تا نیمه های روز می خوابی، چون احتمالا مسئول مسافرت یا معاونی و باید از این موقعیت به دست آمده استفاده کنی.

گوسفندان ساکن در حوزه ما!
این ها حال و هوای حوزه جدید ماست در «ده پلایین»! کمی که از تهران فاصله می گیری و نزدیک می شوی به حرم امامزاده روح الله تابلویی می بینی که نوشته است «منطقه سیاحتی-زیارتی پلایین»! بعد از ورودی به بزرگراه با احتیاط کامل و کاملاً برعکس وارد می شوی. دو تابلوی دیگر هم وجود دارد: «روستای پلایین» و «ثلث اموال حضرت علیا». بعد از یک ساختمان که بیشتر شبیه یک پادگان متروک است زمین های کشاورزی است تا امامزاده علی اکبر. بعد هم می رسی به چند دامداری و کشتارگاه و روبرویش محوطه محصوری با چند سوله در کنار دهداری که سردرش زده «مدرسه علمیه مشکوة». همان جایی که هفت نشده از در بازش با یک ون سبز وارد می شویم و تا ساعت پنج ونیم عصر که از آن خارج می شویم.
بازهم خدا رحمت کند این قاجارها را، که در این چند سالی که طلبه بوده ایم بیشتر از آنکه جمهوری اسلامی برایمان کاری کرده باشد از خیرات آنها بهره برده ایم. قاجارهای وطن فروش هر کاری می کردند لااقل دو ریال معماری شهری سرشان می شد و حوزه علمیه را در کنار مسجد و بازار می ساختند تا ارتباط دین و دنیای مردم و عالم و بازاری درست شکل می گرفت. کاسبش هم مکاسب خوانده می شد و طلبه اش کمی هم در حال و هوای مردم کوچه و بازار تنفس می کرد و غرق نمی شد در استدلالات شیخ بر تفاوت خیارات و جایز بودن در معاطاتی که قصد به التملیک. بگذریم که همان بنای قدیم را «جمهوری اسلامی» خراب کرد و واگذار کرد به بازاریان طلافروش و یک حوزه فانتیزی هم برای خالی نبودن عریضه ساخت که شاید آن هم به زودی به چیز دیگری بدل شود.
حالا جمهوری اسلامی که گلِ زمین هایش در تهران برای دانشگاه های غرب زده تقریبا به درد نخور است حوزه علمیه تحولی منتسب به شخص اول مملکت را شوت می کند به حاشیه تهران که شاید که چه بشود؟! که شاید در صد سال آینده بشود پارک علوم انسانی اسلامی مثلا؟! جالب این جاست که بازهم پای قاجار در میان است و زن جناب مظفرالدین شاه ثلث اموالش را وقف کرده تا صرف علوم دینی بشود، جزاک الله خیرا، احسنت!
من این را نمود حقیقی جایگاه حوزه علمیه در نظام تفکری حاضر می بینم که گاه حوزه کنار می رود و گاه او را کناری می اندازند. گیرم که اصلا چند هزار هکتار زمین هم داشته باشد.

نظرات  (۳)

سلام و خداقوت خدمت شما

به نظر میاد اینجور راجع به نظام جمهوری اسلامی صحبت کردن مناسب نباشه

انتقادات وارد است

منتها باید ببینیم مشکل از کجا ایجاد شده؟

آیا اصل نظام جمهوری اسلامی مشکل دارد و دوران قاجار از آن بهتر است؟؟!

  • حسین غفاری
  • سلام. چرا غر می زنی برادر جان؟! دست زن و بچه ات را بگیر و برو همان جا در محیط روستا زندگی کن و حالش را ببر. چهار تا مرغ و خروس بگیر و ول کن توی حیاط، یه دونه بز ببند به درخت، چهار تا کندوی زنبور عسل هم بذار سر پشت بام.
    بعد یواش یواش بزن توی کار تولید محصولات دامی و ... بلکه بعد از صد و بیست سال مثل همسر مظفرالدین شاه با ثلث اموال شما هم بشود کار خیر کرد. دست ما را هم بگیر!
    پاسخ:
    سلام
    همین ایده ها وطرز فکرهار فانتیزی ما را دارد به ناکجا آباد می برد :)
    فکرش را بکن هر روز صبح بروی و گاو بدوشی و ... عجب حال و هوایی دارد به به...احساس می کنم اینجا به خدا نزدیکتر است!
    بعدش هم بعید می دانم زن محترم اقای مظفر از پرورش دام این زمین ها صاحب شده باشند!
  • احسان اقارضایی
  • سلام. خواندم و دلم گرفت و شدید هم گرفت!. کاش وقتی بود و حالی؛ میامدیم به ثلث خانم علیا بلکه با دیدنت کمی دلمان وا شود. حال و حوصله ندارم بگویم و اصلن دست و دلم به گفتن و نوشتن نمی رود. والاه با این نوناشون!
    پاسخ:
    سلام

    چرا دل گرفتگی؟
    با این نوناشون:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی